چقدر دلتنگ وبم بودم.
بگین برام چه کردین در نبودم؟
گاهی نمی شود که نمی شود ...
تلاشهایت پاسخ داده نمی شودند
روزگازت رو ریپیت عمل میکنه
تکرار تمام لحظه های بد
تکرار تلخی ها
تکرار تنهایی
و تکرار تمام سختی ها....
گاهی آدم کم می آورد
آنگاه که میبینی هر لحظه که چشمهایت را باز میکنی تا ببینی کجا ایستاده ای ...
اما
آنگاه بازهم خود را غرق در منجلاب زندگیت میبینی
بازهم مانند همیشه تنها و غمگین
سخت است ...
6 سال باشد لبخند را ب لبان خود ندیده باشی :)
سخت است...
دلت لک زده باشد ذره ای آرامش !
ذره ای حال خوب :)
ذره ای زندگی کردن واقعی ...
نه فقط ادامه دادن و تکرار کردن ....
نه فقط سکوت از سر ناچاری.
زندگیمان پر شده از
سردردهایی که تمامی ندارند
روزمرگی هایی که حالمان را به هم می زند
شب ها
آخ شب ها
امان از شب ها
هرچه از شب ها بگوییم کم است
بد دردی دارند لامصب
هجوم تموم افکار ، دلتنگی ها ، خستگی ها ، حال بد ، گریه ، سر درد ، بی خوابی و خیلی چیزهای دیگر که کلمات توان توصیفش را ندارند
چه می شد
چه می شد اگر شب ها نبودن
چه می شد اگر فقط یکبار فقط یکبار زندگی به کام ما می شد
خوب می شد نه ؟ من که نچشیدم اما خوشبحال شمایی طعمش را چشیده اید.
قدر لحظه های خوبتان را بدانید الکی آن ها را تلخ نکنید
دست یارتان را بگیرید و غرق شوید
غرق شوید در همان لحظه قشنگ
بخدا که زندگی همین لحظه هاست
ساده از کنارش نگذرید.
برای تداوم حال خوب لحظه های قشنگتان تلاش کنید
حتی اگر جواب نداد
حداقل از خودتان ناراضی نیستید.
به جای منم خوب باشید
من که نتوانستم خوب باشم
تلاش کردما
نشد!
من ی لبخند زدم ی عمر تاوان دادم :)
حالا دسگه لبخندام خشکشون زده .
شما به جای منم بخندید خاهش می کنم ازتون...
خدایا!
خداوکیلی میخای چی بهم بدی ک
همه چیمو ازم گرفتی
میخای با چی سوپرایزم کنی
ک عوضش تموم آرزوامو گرفتی
میدونم میدونم
بد نمیخای برام
ولی
هرانچه ک من خاستمو گرفتی
هرچی بم بدی میپذیرمش میخامش
اما..
دوسش ندارم
هرچی ک باشع
.
.
.
.
میگن هرآدمی ی حدی ی طاقتی دارع
ولی انگار برا ما حد ندارع
هی میاد هی میاد
مام نباس دم بزنیم
.
.
.
خستم از هرچیزی ک هست.
.
.
.
مرگ برام این زندگی
.
.
.
😂🤣دیگه واقا شدم ی دختر بی همه چیز خخخ دمت گرم خدا🙋نوکرتم
.
.
.
میدونی چیع حاجی ؟
خرما از همون کرگی دم نداشت
گلایه ای نیست
.
.
.
زیادی ک خوب باشی
همیشه بدهکاری
.
.
.
اتاق تاریک
اتاق تاریک
اتاق تاریک
ذهنی آشفته
جسمی خسته
موهای ریخته
چهره ای رنجور
اتاقی تاریک
اتاقی تاریک
اتاقی تاریک:)
.
.
.
زندگی باید کرد
حتی با یک گل سرخ
حتی با بوته ای خار
حتی با دلی تنگ
حتی با درد
.
.
.
چرا هرچی منتظریم بهتر شه
هی بدتر میشه؟:/
.
.
.
هنوز رویای تو دنباله منه
هنوز زخمای تو رو باله من
هنوز از خاب خوش تو میپرم هر شب
ببین
تقدیر منه بی خبرو ببین
طوفانیه چشمای ترو ببین
تو دوریو تنهاترم هرشب
باید نفس بکشم توی هوای خودم
باید ک سر بزارم رو شونه های خودم
باید ک گریه کنم خودم برای عزای خودم
باید ک ببرم شبونه گل خودم برای خودم
انگار کسی فکر پریشونیه من نیس
کسی فکر شب بارونیه من نیس
.
هعی
میدونی چیه خدا
از آدمای ضعیف بدم میا ک هرچیزی رو خعلی بزرگ میکنن انگار ک فقط اونان درد میکشن فقط اونان حالشون بده
انگار ک بقیع ادم نیسن خدا شاهده دخودت خوب میدونی من چیا کشیدمو دم نزدم از هر دردی تو دیا دارم ی دونشو واس نمونه
نمیخام بگم من خوبم من قویم ولی بدم میا بعضیا ضعف نشون میدن کاش بفهمن اونی ک میخنده حتما حالش خوب نیس
کاش بفهمن ادم بعضی وختا مجبوره فقط بخنده دیگه هیچ چاره ای نداره
خداخودتم وجدانن ب زندگی من نگا میکنی دردت نمیا؟؟
خب نمیگم خعلی غیر قابل تحمله ها ولی برا سن من زوده ها برا خودت میگم بزار بدونی الان میگم ک بعدا گلایه ای نباشه
وگرنه راضیم ب رضای تو
از ای بدترشم هس مگه نه؟؟
مرسی ک هسی خدا مرسی ک اونقدری بهم صبر دادی فعلا زیاد خم ب ابرو نیاوردم
خلاصه بابت همه چی مرسی
..
..
..
..
بغضی دردها افریده شده اند
تا در اعماق قلب انسانها پنهان شوند
و تا قیامه قیامت کسی از ان خبردار نشود
جز فردی ک از ان رنج میبرد
کاش هیچوخت این دردها نبودند
به قدری دردناکن ک راه را بر نفس ادمی میبندند
ادمی را در اعماق خودش به زانو در میاورد
و میگریاند
چشمان را نم دار میکند
اما...
نمی ک کسی قادر ب دیدن ان نیست
چهره ادمی را خوشحال نشان میدهد
طوری ک دیگران ب حاله خوبت غبطه میخورند
ولی...
کسی نمیفهمد پشت این چهره روشن
ایینه ای شکسته نهفته
که اگر به ان نگاه کنی به اعماق بدبختی میرسی
غرق میشوی
دردمیکشی
ولی هیچکس قادر ب دیدن ان نیست
.
.
.
.
شـک نـدارم سـفـره ی دلـم را ڪــﮧ وا ڪـنم هـمــ ﮧ سـیـر مــے شـونـد …! :)
.
.
.
.
.
.
.
.
گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه دیوانه کننده ترین حس دنیاست…
.
.
.
.
دیشب با تنهایی ام مچ انداختم ، باختم!
نمی دانی این روزها چقدر زورش زیاد شده است …
.
.
.
.
تــو هم تلخ بودی
تلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم می دانند
غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد
.
.
.
.
به خـــــــدا
” دل ” آلزایمــــــــر نمی گیرد !
بفهمیــد آدم ها . . .
.
.
.
.
برای کشتن کسی که توی دلت زندست باید روزی هزار بار بمیری . . .
روزی هزاربار مردم تورا ب خدا ب معبودت قسم زنده نشو ک دیگر چیزی برایم نمانده است بمیرانم
.
.
.
.
مُحـــتـآج
בرڪ شُـבטּ نیســتَـم…
فَـقَطـ ـ ـ בرבمـ مے ـآیـَــב
خـَــر فَـرضـ شَـوَمـــ
.
.
.
.
ﻧﺨﺴﺖ ﺛﺎﻧﯿﻪﻫﺎ
ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ
ﺩﻗﯿﻘﻪﻫﺎ
ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ
ﺭﻭﺯﻫﺎ …
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﯾﯽ
ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ
ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ
ﺩﺭﺩ ﻣﯽﮐﺸﯽ ﻭُ
ﭼﯿﺰﯼ ﺣﺲ ﻧﻤﯽﮐﻨﯽ
:(
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من
چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست …
این من!
نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی
فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست …
فقط برای خودم هستم…خود خودم ! مال خودم !
صبورم و عجول !!
سنگین و سرگردان !!
مغرور …
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد !!!
و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم
راهت را بگیــر و بـــــــرو
حوالی ما توقف ممنــــوع است !
***
تنهایی ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﮔﺎﻩ آنقدﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ …ﮔﺎﻩ آنقدر ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ …آنقدﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ حرف ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ …ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ !ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼﻧﻬﺎﺭ ﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ.ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ ﺗﻨﻬﺎیی ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ …
***
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺧﻢ ﮐﻨﺪ، ﻫﻔﺖ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﮔﺎﻣﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ . ﺍحساس ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺭﻫﺎﯾﯽ، ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
8
نگـــــــران نباش،
حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …
دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم
آمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”
آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…
***
ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛
از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !
امـا …. حقیقـت اینه که :
از دست دادن ِ خــودمـون ،
و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ….
گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره … !!
اوی لعنتی با توام
نگام کن ی لحظه خودت میفهمی چمه
اصن از قیافم معلومع
خستم کردی خسته شدم
دارم کم کم همه چیو فراموش میکنم
ولی حتم دارم تو پاک نمیشی
تا ابد مث ی لکه سیا روقلبم میمونی
اه خداااااااااااا
.
.
.
جدیدا ی جوره ادمی شدم
تموم وجودم نفرت گرفته
یه نقطه روشن تو وجودم نیس
همش سیاهه سیاهیه مطلق
دیگه بلد نیسم عاشقی کنم
شدم ی ادم نفرت انگیییییییییییییییزز
.
.
.
به یاد آوردنت هر روز ، درد آورترین شکل فراموشی ست
.
.
.
روزگار استاد فراموشی هاست ، امید وارم شاگردش نباشی !!!
.
.
.
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است
با تیغِ کُند
.
.
.
صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .
.
.
.
یــک روزی ..
بـه هـــر دلـــیلی ..
اگــر از تــه ِ قــلب ِتـــان خــندیــدیــد ..
لطـــفـا”،
بـــرای ِ من هـــم تـــعریــف کنـــید !
.
.
.
تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـ ـته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخـــندی که درد میــــکند
.
.
.
این روز ها خیلی ها زندگی نمی کنند !
فقط ادامه می دهند !
.
.
.
لعنتی حداقل رفتی حسامو پس بده زود باش میخاااامشوووون
اصن چرا بردیش ها
روزای خوبم کو ها
خنده های واقعیم ها
شبای خئشم
خوابای راحتم
حس دوس داشتنم
نگاهای گرمم
حالای خوبم
امیدای قشنگم
ارزواام
ارزوای محالم
هه...
.
.
.
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خسته شدم
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خسته شدم
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خسته شدم
خدا خدا خدا
هعی....
.
.
.
.
.
:(
.
شاد باش، نه یک روز بلکه هزاران سال
بگذار آوازه شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنانکه بر سر غمگین کردنت شرط بندی کرده اند.
..
..
..
گاهى … دلت”به راه” نیست!! ولى سر به راهى … خودت را میزنى به “آن راه” و میروى… و همه، چه خوش باورانه فکر ميكنند.. که تــو.. “روبراهى”….
..
..
..
..
..
..
سکوت ، یعنی گفتن در نگفتن . . .
یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف . . .
یعنی تمرین برگشتن به دوران جنینی
و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهایی محض
..
..
..
شنیده ام موی بلند . . .
زنان عاشق را زیباتر می کند ،
برای همین است
موهایم را کوتاه کرده ام
این وصله ها
به آغوش تنهایی من نمی چسبد . . .
..
..
..
..
..
..
خدایا اینجا یکی رنج میبرد
یکی میترسد
یکی نمیتواند
یکی نمیشود
خداوندا مراقب دلش باش نگذار خدایا نگذار بدتر شود احتیاج ب کمک دارد اما نه من نه کسه دیگه ای احتیاج ب کمک تو دارد خدایا فقط خودت..
..
..
..
اینجا کسی میمیرد اما زنده است
کسی با تمام وجود خودشو خوب میبینه و خوشحال ولی..
خدایا یکی اینجا هستا مراقبش باش
..
..
..
تو این دنیا انگار فقط اومدن برا گند زدن ب باور ادما
انگار اومدن از عمق ینفرو داغون کنن
فقط میخان بشکنن برن و بعد خودشون ی دنیا درد جا بزارن
ی دنیا ترس ی دنیا حال بد ی دنیا مرگ
اونم مرگ آنی نه مرگ تدریجی
لعنت ب همشون
..
..
..
..
..
..
ســُــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم
زرد می شوم ، وقتی می شنوم ” دوســــتش داری ”
چهار شنبه سوری راه انداخته ایم…
ســـرخی ِ تو از من ، زردیِ من از تــــو
همیشه من می سوزم و همیشه تو می پــــری . . .
..
..
..
زمین قانون عجیبی دارد،
هفت میلیارد آدم و فقط با یکی از آنها احساس تنهایی نمی کنی
و خدا نکنه که آن یک نفر تنهایت بگذارد،
آنوقت حتی با خودت هم غریبه میشوی . . .
..
..
..
امشب تمام گذشته ام را ورق زدم
جز لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری
دلتنگی افسرده ، خاموشی ، سکوت
اشک ، سوختن چیزی نیافتم
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است
..
..
..
..
..
..
شکستم . . .
آنقدر آهسته که صدای شکستنم،
کسی را آزار ندهد . . .
من شکستم ، آنقدر آهسته
که صدای شکستنم را . . .
فقط دیوار های اتاقم شنیدند . . .
صدای شکستنم را قلم و کاغذ شنیدند و
شعر پس دادند . . .
صدای شکستنم را خدا شنید و
سکوت جواب داد . . .
می دانی ؟ اهل گریه نیستم
فقط بغض میکنم
این سخت تر از هر چیزیست
بغض داشته باشی و بخندی . . .
بغض داشته باشی و درس هم بخوانی
خیالت راحت ، از درون شکستم
گفتم که . . .
صدای شکستنم را هیچکس نفهمید . . .
..
..
..
ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ . . .
ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺩﻝ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﺎﺱ ﻧﻤﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ
ﺑﯽ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ
ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ
ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ
..
..
..
بغض ینی داری میخندی یهو دلت بگیره و دلت بخاد بشینی زار بزنی
بغض ینی تو دنیا چیزای خوبو قشنگی داری ولی سنگینی ی چیز مجبورت کنه که نتونی خوشحال باشی
بغض ینی تمام سعیتو بکنی ک دیگه نخایش بعد ی مدت طولانی باهاش غریبه شی دیگه نشناسیش ولی عشقشو میشناسی
بغض ینی خودشو نشناسی ولی عشقش تو دلت باشه
بغض ینی هرکاری کنی نشه
بغض ینی انگار ک ب عشقش طلسم شده باشی
بغض ینی دلت بخاد ک تا اخر عمر عذادار نبودنش باشی ولی شرایط این اجازه رو نمیده
بغض ینی حسرتش تا ابد تو دلت بمونه
.
..
.
دردینی کسی که باوجودت دوس داری یکی دیگه اذیتش کرده باشه
دردینی ناراحتیه پاره تنتو ببینی
دردینی نفست از نبودنش حرف بزنه
دردینی ازت بخاد بهش نیاز نداشته باشی
دردینی بترسه ک دوسش نداشته باشی
دردینی بخاد ی روز تنهات بزاره پیش این ادمای سنگی
دردینی همه کست خودش برا خودش مهم نباشه
دردینی زجرکشیدنشو ببینی نتونی کاری کنی
دردینی بغضاشو ببینی ولی نتونی کاری کنی دلیل بغضاش خوب شه
دردینی.............
.
.
.
دیونگی ینی قلبت ی چی بگه عقلت ی چی منطقت ی چی دیگه
دیونگی ینی نتونی اون سه تارو باهم یکی کنی
دیونگی ینی هنوز گاهی اوقات بد بی قرارش بشی
دیونگی محض ینی هنوز قلبت پیش یکی دیگه باشه ولی پاروش بزاریو یکی دیگم جا بدی
دیونگی ینی از ی موقع ب بعد دیه ب دلت اهمیت ندی
دیونگی ینی خودتو دوس نداشته باشی
دیونگی ینی خودتو بخاطر عاشق بودن سرزنش کنیو خودتو حقیر کنی دربرابر خودت
دیونگی ینی...
.
.
.
تنها چیزی که یارانه ای نشد
“رفاقت” بود
چون نتونستن روش قیمت بزارن !
مخلص همه رفقای با معرفت که قیمت ندارن …
...
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلی ها
خیلی دلم شکسته از خیلی ها
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور
خونه سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگر چه هیچکس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیارو مرد باش
امیر ارجینی
...
معجزه ای وجود دارد که دوستی نامیده می شود
و در میان دل اقامت دارد ؛
شما نمی دانید که چگونه بوجود می آید و چگونه آغاز می شود
اما شادمانی که برایتان به ارمغان می آورد همیشه موهبتی خاص می بخشد
و شما متوجه می شوید که دوستی ارزشمندترین نعمت خداوند است !
...
رفاقت رو از دست فروش بازار نخریدم
بلکه تو کوچه های خاکی محله مون یاد گرفتم
پس خوب می دونم برای کدوم رفیق زمین بخورم که از زمین خوردنم شاد نشه
بلکه دست خاکیم رو بگیره و منو از زمین بلند کنه . . .
به سلامتی رفیقای با عشق و با مرام و معرفت
....
بنام دوگل بهشت
یکی عشق و دیگری سرنوشت
به قلم گفتم بنویس ؟ هرچه دلش خواست نوشت
ما را خاک پای دوست ، دوست را تاج سر ما نوشت . . .
....
زندگی با همه تلخیاش یه درس خوب بهم داد
اونم اینه که رفیق اونی نیست که باهاش خوشی،
رفیق اونیه که بدون اون داغونی !
....
دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست !
حسی است ؛
که باید بــــــی کلام هم لمــــــس شود …
....
زندگی با صدا شروع میشه ، بیصدا تموم میشه . . .
عشق با ترس شروع میشه ، با اشک تموم میشه . . .
دوستیه خوب ، هر جایی میتونه شروع بشه، اما هیچ جا تموم نمیشه !
.....
میگن وقتی لحظه مرگ فرا میرسه دل کندن از رفیق سخت تر از دنیاست …
خدایا فقط به عشق رفیق نه به خاطر دنیا ، از مرگ بیزارم !
....
رفــــیــــق…
مـبـادا “گـرفـتـه” بـاشـی;
کــه شـهـری را بـه نـمـاز آیـــات وا مــیــدارم .
....
خیلی حس قشنگیه وقتی یه دوست فاب داشته باشی
که همیشه حواسش بهت باشه ،
به یادت باشه ، نگرانت بشه و دوست داشته باشه …
مرســـی که هستی دوستِ من …
...
سلامتی هرچی خوبه که بدش ماییم
سلامتی هرچی بزرگه که کوچیکش ماییم
سلامتی هرچی رفیقه که اگه قابل بدونن خاک زیر پاش ماییم
.....
....
...
....
....
.....
چ دردناک است وقتی به گذشته برمیگردی و میبینی چه شبهایی ک از درد تا صب بیدار میموندی چه شبهایی که از شدت گریه و بغض نفست بالا نمیومد چ روزهایی ک باافسردگی گذشت
وقتی میبینی هنوز نگاه تو بر نگاه او خشک می ماند اما...
نگاه او همچنان سیار است و به هرکسی چون گزینه ای نگاه می کند مانند سوالهای امتحانی گزینه بهتر را انتخاب کنید.
اری دردناک ترین لحظات این است ک به احمق بودن خودت پی ببری و نتوانی کاری کنی
اینکه تو نبودی اصلا دردناک نیس تقدیر این است دردناک لحظه ایست ک درمحکمه عقل خود حاضر شوی ولی حتی نتوانی یه کلمه بر زبان اوری از خودت دفاع کنی و هیچ وکیلی حاضر ب وکالتت نشود و انجاست که در برابر خود تحقیر میشوی و دردی جانکاه تو را همراه میشود...
آری این چنین است در برابر خود کوچک میشوی و از درون میشکنی و با هیچ چیز نمیتوانی خود را قانع کنی و تا ابد مدیون خود و شکسته خواهی بود....
و اینگونه ما با رفتارمان میتوانیم یک فرد را تا ابد در برابر خودش سرخورده کنیم.
کمی مراقب رفتارمان باشیم....
ﺩَﺭﺩﻫﺎﯼِ ﻣــــَﺮﺍ ﺍﮔَﺮ ﺑـــــِﺨﻮﺍﻫﯽ ﻫَﻢ ﻧِﻤﯿـﺘَﻮﺍﻧﯽ ﺑِﺨﻮﺍﻧــــﯽ
ﺍﯾﻨــﺠﺎ ﺩَﺭﺩﻫــﺎﯼِ ﻣـــَﺮﺍ ﺑﺎ ﺧُﻮﺩﮐﺎﺭِ ﺳِﻔﯿــﺪ ﻧِــﻮِﺷـــﺘِﻪ ﺍَﻧـــــﺪ
ﺑﺎﯾــــَﺪ ﺭﻭﺯِﮔﺎﺭَﺕ ﺳــﯿﺎﻩ ﺑﺎﺷــَﺪ ﮐــــِﻪ ﻫــﻤﺪَﺭﺩ ِ” ﻣــﻦ ” ﺑﺎﺷــﯽ
.
.
یک حرفهایی می ماند بیخ گلوی آدم
می ماند و فریاد هم نمی شود
می ماند و بغض هم نمی شود
بغض یواشکی حتی
بغض آخرِ شب توی رختخواب که اشک شود آرام
می ماند بیخ گلوی آدم، هیچ چیزی نمی شود اصلا
می ماند و یک خنده هایی را، یک لذتهایی را کمرنگ می کند
می ماند و سایه می اندازد روی هر چه بعد از این…
.
.
آینه های شکسته را بیشتر دوست دارم
مرا همانی که از درون هستم تصویر می کنند.
.
.
.
.
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم ، با کوچکترین حرفی میشکنم !
.
.
انگشتانم را فرو می برم در چشمانم …
این سد اگر فرو بریزد ، دنیا را آب خواهد برد …
.
.
تازه فهمیدم چرا پشت سر مرده ها آب نمی ریزند …
چون این دنیا ارزش برگشتن ندارد … !
.
.
.
.
همونایی که خنده هاشون گوشه فلک رو کر می کنه …
همونایی هستن که صدای گریه های آرومشونو حتی بالشتشون نمی شنوه …
.
.
شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا ؟
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …
.
.
از این تکرار ساعتها
از این بیهوده بودنها
از این بی تاب ماندنها
از این تردیدها
نیرنگها
شکها
خیانتها
از این رنگین کمان سرد آدمها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانم …
دلم پرواز میخواهد !
.
.
.
.
بدتر از رفتن ، گندیست که انسانها به باور یکدیگر می زنند !
.
.
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
.
.
زخم ها حافظه دارند
پس از خوب شدن هم
به یاد می آورند!?
.
.
.
.
.
.
خدایا
میبینی دنیات چ ناسازگار شده هرچی میگیم دس از سرمون بردار انگار ول کنمون نیس انگار میخاد هرچی بدبختیه سرما اوار کنه یکی نیس بگه اخه مگه ما چیکارت کردیم چی میخای واقا ماذا فاذا؟؟ اصلا بیامنو بخور ببین میتونی سالم قورتم بدی😐😐😒😒
مولانا میگه : هرنفس آواز عشق می رسد از چپ و راست ؛؛حالا واس ما برعکس شده باس بگیم هرنفس بدبختی میرسد از چپ و راس
اصن ی وضعیه ... معلوم نیس باید ب ساز کی برقصیم دنیا و ادماش یا دله خودمون هرچی مادوس داریم اخه تفه جیزه این کارو نکن اون کارو نکن میام ب ساز مردم برقصیم بهمون میگن استقلال شخصیتی نداره چ اُمُله اصن چی میخاین ازما تکلیفتونو باهامون روشن کنین نمیزارن ی روز خوش داشته باشیم ی روز ب درد خودمون بمیریم کپه مرگمونو بزاریم راحت شیم ول کنین دیگه اه¡¡¡
به سلامتی هرچه رفیق خوبه
عاااشقتم رفیق...
از همان روزی که “پایت” را از زندگی ام پس کشیدی
زندگی ام دگر “پا” نگرفت . . .
*
*
شـک نـدارم سـفـره ی دلـم را ڪــﮧ وا ڪـنم هـمــ ﮧ سـیـر مــے شـونـد …!
*
*
ﻧﺨﺴﺖ ﺛﺎﻧﯿﻪﻫﺎ
ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ
ﺩﻗﯿﻘﻪﻫﺎ
ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ
ﺭﻭﺯﻫﺎ …
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﯾﯽ
ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ
ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ
ﺩﺭﺩ ﻣﯽﮐﺸﯽ ﻭُ
ﭼﯿﺰﯼ ﺣﺲ ﻧﻤﯽﮐﻨﯽ
*
*
*
*
این روزها …
دروغ گفتن را خوب یاد گرفته ام
حال من خوب است
خوب خوب
فقط زیاد تا قسمتی هوای دلم طوفانی
همراه با غبارهای خستگی ست
*
*
سرد که باشی دلسرد میشوی از ادمها حتی از خودت سرد که باشی کلافه میشوی از تمام این درد های سرد
*
*
.
گاهى … دلت”به راه” نیست!! ولى سر به راهى … خودت را میزنى به “آن راه” و میروى… و همه، چه خوش باورانه فکر ميكنند.. که تــو.. “روبراهى”….
*
*
.این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش" .........
*
*
*
*
*
*
*
*
خوبم!!!
(:
):
چه ممکن - چه محال
چه جبر - چه اختیار
چه هر کووفت دیگری...؛
او
رفته است دیگر!
*
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمین
امشب برای هرچه و هر کار خسته ام
از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبود
از خود که زخم خورده ام از یار خسته ام
با خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حالِ من مپرس که بسیار خسته ام
*
بعضي آدم ها را نميشود داشت
فقط ميشود يک جور خاصي دوستشان داشت !
بعضي آدم ها اصلا براي اين نيستند که براي تو باشند يا تو براي آن ها ! اصلا به آخرش فکر نمي کني
آنها براي اينند که دوستشان بداري
آن هم نه دوست داشتن معمولي نه حتي عشق !
يک جور خاصي دوست داشتن که اصلا هم کم نيست ...
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم
در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد
()()()
*
وقتی به یه آهنگی میرسی که..
باهاش کلی خاطره داری
مهم نیست کجا باشی
کی پیــــــــشت باشه
فقط تویی و اون آهنگ
وخاطـــــــراتی که ..
لحظه به لحظه برات تازه تر میشند...
*
ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻋﺠﻴﺐ ﻭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ !
ﺩﻟﺨﻮﺷﻲ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺖ !
ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﻭﺭُ ﺑﺮﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ !
ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺭﻭﻱ ﻟﺒﻢ ﻣﻴﻨﺸﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﺮﻭﻧﺪ !
ﻭﻟﻲ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ... !
ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﺖ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻴﮕﺬﺭﺩ ... ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻳﺎ ﻧﻪ؟ !
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ !
ﻭ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻲ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺯﺟﺰﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﺮﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻟﺖ ...
ﭼﻪ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﻱ !
ﮐﺎﺵ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﻳﻢ...
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ، ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻧﻔﺴﻬﺎﻳﺖ ﻏﺒﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ !!!
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺗﺎﺭ ﺍﺳﺖ !!!
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ ؟ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺷﺎﺩﻡ ﻧﻤﻴﮑﻨﻨﺪ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺸﺘﺮ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺸﺎﻥ ؟ !
از ادمهایی که نزدیک میشوند و پس میزنم ؟!
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ....
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺑﺮﺗﻦ ﻧﺎﺭﺱ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ ... !
ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻀﺤﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﻤﮑﻦ .... ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺟﻨﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻋﻘﯿﻢ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ
*
در زندگی برای هر آدمی
از یک روز...
از یک جا...
از یک نفر...
به بعد دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست
*
همیشه
خاطره ای هست
که نفس آدم را برای لحظاتی می گیرد..!!
*
قرار نیست منم دل یکی دیگه رو بسوزونم ،
برعکس اونو اونقدرخوشبخت
میکنم که
به هر روزی که جای اون نیستی لعنت بفرستی عزیزم !
*
وقتی دلت خسته شــد
دیگر خنده معنایی ندارد
فـقـط می خندی تا دیگران
غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد
وقتی دلت خسته شــد
دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند
فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای
وقتی دلت خسته شــد
دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن
*
*
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم ! من را به من نبودن محکوم نکن ! من همانم که درگیر عشقش بودی ! یادت نمی آید ؟! من همانم ! حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
***
اگر دلت گرفت...
سکوت کن...
این روزها هیچکس معنی دلتنگی را نمیفهمد!!!
***
***
خُــــدایـــآ! بیـــا قَـــدَمـــ بِـــزَنیمــ ... سیـــگآر از مَــن! بـــــآران از تــــو!
***
تو زندگی حرف هایی هست
که نه می شود نوشت و نه می شود گفت
برای فهمیدنشان
چشمانی باید باشد ، از جنس لمس ...
***
تنهایی آنجا جگرت را می سوزاند ،
که حتی زانوهایت هم ،
از هم آغوشی با تو ، سرباز می زنند ...
****
دوستت دارم هایت زنده نمی کند دیگر ،
طعم سرب می دهند ، می کُشد ...
***
آدم ها را در قلبت زیادی بزرگ نکن
جنبه ندارند ، هوایی می شوند ، می روند ..
و تو برای خارج کردنشان
راهی جز جان سپردن نداری ...
****
دگر درمان دردش دیر شد دل
چه زود از سِیر عالم سیر شد دل
دل پیران جوان دیدم
ولی من ...
جوان بودم
که ناگه پیر شد دل ...
***
بوی تعفن می دهند
دوستت دارم های امروز ...
مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!
من از چشمات دل کندم
با اینکه زندگیم بودی
میدونستم یه روزی میری
ولی نه به همین زودی
من از رویات خط خوردم
من از چشمه تو افتادم
چقد اسون دل کندی
چه راحت بردی از یادم
******
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ،
چه نیازی ،
چه غمی ست؟
*******
همیشه نه
ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می افتد
بعضی وقتها هست
که کسی را با تمام وجود می خواهی ولی نباید کنارش باشی.....!
*******
سلام روزگار...
چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..
اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم...
راستی این دل ...
دل می شود ؟
*********
مبارکه تولدت مبارک انشاالله ۱۲۰ ساله بشی امیدوارم ب همه ی آرزوات برسی