من از چشمات دل کندم
با اینکه زندگیم بودی
میدونستم یه روزی میری
ولی نه به همین زودی
من از رویات خط خوردم
من از چشمه تو افتادم
چقد اسون دل کندی
چه راحت بردی از یادم
به دنیای تو وابستم
ولی رد میشیم از حسم
باید باور کنم رفتی؟
میدونم اخره قصه ست.*******
می دانم. . .
خوب می دانم. . . .
که در پشت چهره به ظاهر خندانت چه دردی نهفته است. . .
******
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ،
چه نیازی ،
چه غمی ست؟
*******
همیشه نه
ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می افتد
بعضی وقتها هست
که کسی را با تمام وجود می خواهی ولی نباید کنارش باشی.....!
*******
کجایی مـــــرگ؟ چرا دیگر سـراغ از من نمی گیری؟
کجایی مـــــرگ؟ مـگـــــــر از مــــــــن گـــــــریزانی؟
چنان دلـــــشوره دارم مــــن،چنان دلـتنگ دیدارم!
که گویـــے آســــمان هم از حضورم شکوه ها دارد!
دل مـــن خواب می خواهد کمــــے آرامش مـطلق!
بیا ای مـــــــــرگ،بیا از غــــــــــم رهــــایم کـــــــن...
*******بعضی وقتها دلتنگ حس های قدیمی میشم
آدمهای قدیمی
لحظه های قدیمی
و لحظات تکرار نشدنی با کسایی
که دیگه هرگز مثل قبل نمیشن
*********
سلام روزگار...
چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..
اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم...
راستی این دل ...
دل می شود ؟
*********
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
******
[ بازدید : 1922 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]