هی تو میدونی چیه؟؟؟
نه اگه میدونستی ک اینقد ریلکس نبودی البته شایدم میدونیو برات مهم نیس...
نمیدونم چطور تونستی ازم بگذری من ک جونمم میدادم برات ولی بد کردی باهام اما اشکال نداره فهمیدم ک نباس به کسی اعتماد کرد ...
باهام کاری کردی ک نتونم دیگه عاشق شم تا ابد .کاری کردی دیگه راضی ب دیدنت نیستم اخه میدونی چیه طاقته دیدنتو ندارم تا وقتی نمیبینمت خوبم به تموم قولایی ک به خودم دادم عمل میکنم ولی .. امان از اینکه برای ی لحظه ببینمت تموم نقشه هام نقشه بر اب میشه یادم میره هرچی بوده ولی دیگه مثل گذشته ها نیستم میبینمت دلم خوشحال نمیشه برعکس حالم بد میشه یاده قبلنا میفتم ک چ جور ساده بودم باورت کردم خعلی راحت باورت کردم خعلی راحت خعلی....
هی خداااا چ میشه کرد نادون بودمو البته عاشق الانم عاشقم ولی از نوع شکسته شدش ...
اره خدا ادامه میدم با تموم کابوسایی ک بادیدنش میبینم با شبایی ک نمیگذره اره من سر میکنم ولی خب یه خورده سخته ...
نمیدانم توهم یادمن هستی یافقط منم که هرلحظه وهرثانیه وهمه جابه
توفکرمیکنم
گاهی فکرمیکنم دیوانه ای بیش نستم که به کسی می اندیشم که حتی نمیدانم
لحظه ای یاثانیه ای خیالش به یادمن می افتد یانه!!!
نمی دانم که توبه چه کسی می اندیشی به کسی که به اندازه ی من تورادوست
دارد؟؟؟؟
به کسی که به اندازه من به عشق توپایبند است یانه؟؟؟
به کسی که به اندازه من
آنقدرصبورباشدکه بتواند هرلحظه بی توجهی وهرلحظه بی محلی هایت رابه دل نگیرد!!!
کسی که همه آمدن ورفتن هایت وهمه قول وقرارهایی که زیرپاگذاشته ای رافراموش کندوبازدوستت داشته باشد
گاهی به عشق پوچ خودمیخندم ......به عشقی که حتی لحظه ای ازآن هم بی
نام توگذرنمیکند...عشقی که حس میکنم
آنقدر دروجودم فرورفته که حتی نفس هایی که میکشم نام ویادتورافریادمیزند.......