باید فراموشت کنم ، چندیست تمرین می کنم
نه شب دعایت می کنم ، نه صبح نفرین می کنم
اری تمرین کرده ام تو رابیرون میکنم
از خیالم ازاحساسم تورا بیرون میکنم
به دیگری دلمیبندم
چون میدانم او به من دل بسته است
اورا دوست میدارم
اما نه به اندازهی عشقم به تو
هر روز و هر لحظه نگرانت میشوم...که چه میکنی؟
پنجره ی اتاقم را باز میکنم و فریاد میزنم
تنهاییت برای من...
غصه هایت برای من...
همه ی بغض ها و اشکهایت برای من...
بخند برایم بخند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ...
صدای همیشه خوب بودنت را
تازگیها سرزمینی پیدا کرده ام
خالی از هیاهوبه آنجا برویم..
نـﮧ تـو نمیـבانــے
چـقـבر פֿسـتـﮧ ام ڪرבه اسـت ***